۱۳۹۱ دی ۲۴, یکشنبه

رد درخواست آشتی شاه از سوی رهبران جبهه ملی در سال 1339

ﺧﻠﻴﻞ ﻣﻠﮑﯽ از یاران دکتر مصدق، در ﺳﺎل 1339 دﻋﻮت محمد رضا ﺷﺎﻩ را ﺑﺮاﯼ دﯾﺪار و  ‫ﮔﻔﺘﮕﻮ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ و ﺑﺴﺎن ﯾﮏ متفکر ﺁزادﻩ و ﻣﺴﺘﻘﻞ، ﮐﻮﺷﻴﺪ ﺗﺎ ﻧﻈﺮات و ﭘﻴﺸﻨﻬﺎدات ﺧﻮﯾﺶ را ﺑﻪ ﺷﺎﻩ اراﺋﻪ ‫دهد. او در کتاب نامه ها مینویسد:
‫.... در همان ابتدا به ایشان [ﺷﺎﻩ] یادآور شدم: «... اﮔﺮ اﻋﻠﻴﺤﻀﺮت اﻧﺘﻈﺎر دارﻧﺪ ﻣﻦ هم ﻣﺎﻧﻨﺪ درﺑﺎرﯾﺎن هر ﭼﻪ را ﻓﺮﻣﻮدﯾﺪ ﺗﺄﯾﻴﺪ ﮐﻨﻢ، ﻣﺴﺌﻠﻪء دﯾﮕﺮﯾﺴﺖ، اما ‫اﮔﺮ اﻋﻠﻴﺤﻀﺮت ﻣﺎﯾﻞ هستند از واﻗﻌﻴﺎت ﻣﻮﺟﻮد اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ - ﺁن ﻃﻮر ﮐﻪ هست ﻧﻪ ﺁن ﻃﻮر ﮐﻪ ﻣﻮرد ﭘﺴﻨﺪ ‫اﺳﺖ - اﻃﻼع ﺣﺎﺻﻞ ﮐﻨﻨﺪ، ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻋﺮض ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺻﺤﻴﺢ اﺳﺖ»... اﯾﻦ را اﻧﺼﺎف ﻣﯽ دهم ﮐﻪ در ﺗﻤﺎم ‫ﻣﻮاردﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﻘﺎوﻣﺖ ﮐﺮدم و ﺗﻮﺿﻴﺢ دادم ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ [ﺷﺎﻩ] ﻗﺎﻧﻊ ﺷﺪﻧﺪ! درﺑﺎرﻩء رﻓﺮاﻧﺪوم و دﮐﺘﺮ ﺻﺪﯾﻘﯽ و ‫دﻓﺎع ﻣﻦ از اﯾﺸﺎن، ﻗﺮﯾﺐ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺤﺚ ﺷﺪ و ﻣﺘﻘﺎﻋﺪ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺻﻼح ﺷﺨﺺ اﯾﺸﺎن ﻧﻴﺰ زﯾﺎد ﮐﺮدن ‫ﺷﮑﺎف ﻧﺎﺷﯽ از ٢٨ ﻣﺮداد ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ پر ﮐﺮدن ﺁﻧﺴﺖ. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ اﯾﺸﺎن ﺳﻔﺎرﺷﯽ را ﺑﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺳﺮان ‫ﺟﺒﻬﻪء ملی دادﻧﺪ. او [ﺷﺎﻩ] ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮاﯼ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻓﺮق ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ عمرو ﯾﺎ زﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﻦ هر  ﻧﻮع ‫اﺧﺘﻴﺎرات ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ دارم و ﺣﺎل ﮐﻪ ﻣﺮدم ﺻﺎﻟﺢ ها و ﺳﻨﺠﺎﺑﯽ ها را ﻣﯽ خواهند ، ﻣﻦ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺪارم. او [ﺷﺎﻩ] ‫ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ از ﺁﻧﻬﺎ ﻓﻘﻂ دو اﻃﻤﻴﻨﺎن ﻣﯽ ﺧﻮاهم. اولا وﺿﻊ ﺧﻮد را رﺳﻤا ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﺣﺘﺮام ﺑﻪ ﻗﺎﻧﻮن ‫اساسی (ﮐﻪ ﻣﻨﻈﻮر اﯾﺸﺎن اﺣﺘﺮام ﺑﻪ ﻣﻘﺎم ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻮد) اﻋﻼم ﮐﻨﻨﺪ؛ ﺛﺎﻧیا وﺿﻊ ﺧﻮد را ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﺰب ﺗﻮدﻩ ﻣﺸﺨﺺ ﺳﺎزﻧﺪ. ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺖ: اﻟﺒﺘﻪ ﻣﻄﻠﺐ ﺳﻮﻣﯽ هم هست ﮐﻪ اﺧﺘﻼﻓﯽ در ﺁن اﺳﺖ. او ﺗﺄﮐﻴﺪ ﮐﺮد در ﺻﻮرﺗﯽ ‫ﮐﻪ اﯾﻦ دو ﻣﻄﻠﺐ روﺷﻦ ﺑﺸﻮد ﺑﺮاﯼ ﻣﻦ ﺻﺎﻟﺢ ها ﯾﺎ دﯾﮕﺮان ﻓﺮق ﻧﺪارﻧﺪ».
ﺧﻠﻴﻞ ﻣﻠﮑﯽ ﺳﭙﺲ از ﻣﻮضع رهبران ﺟﺒﻬﻪء ملی ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﺪ ﮐﻪ ﯾﺎدﺁور ﻣﻮﺿﻊ ﮔﻴﺮﯼ های اﯾﻦ رهبران در ‫ﺁﺳﺘﺎﻧﻪء اﻧﻘﻼب ۵٧ اﺳﺖ:‫ «ﻣﻦ اﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ را ﺑﻪ ﺁﻗﺎﯾﺎن [ﺟﺒﻬﻪء ملی] اﻃﻼع دادم، وﻟﯽ در ﺁن روزها ﺑﺎزار ﻣﻨﻔﯽ ﺑﺎﻓﯽ ﻣﻄﻠﻖ رواج داﺷﺖ ‫و رهبران ﻧﻬﻀﺖ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﻮارد ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﺣﺘﯽ ﻋﻮام ﻓﺮﯾﺐ هم ﻧﺒﻮدﻧﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﻓﺮﯾﻔﺘﻪء ﺗﻤﺎم و ﮐﻤﺎل ﻋﻮام ﺑﻮدﻧﺪ.
ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﺳﺮان ﺟﺒﻬﻪء ملی، در ﻋﻤﻞ، ﻧﺸﺎن دادﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺮداﻧﯽ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ در ﺟﺮﯾﺎن های ‫ﺳﻴﺎﺳﯽ ﺁﮔﺎهاﻧﻪ دﺧﺎﻟﺖ ﮐﻨﻨﺪ و ﺑﺎ ﺗﺪﺑﻴﺮ و ﻣﻮﻗﻊ ﺷﻨﺎﺳﯽ از ﻓﺮﺻﺖ ها اﺳﺘﻔﺎدﻩ ﮐﻨﻨﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺸﺎن دادﻧﺪ ﮐﻪ هدﻓﺸﺎن محبوب اﻟﻘﻠﻮب ﺑﻮدن  ﺻﺮف اﺳﺖ ﻧﻪ اﻗﺪام و ﺧﺪﻣﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﮐﻪ ﻣﺤﺒﻮﺑﻴﺖ ﺗﺎرﯾﺨﯽ ﺑﻴﺎورد. ﺁﻧﺎن در ﺳﻨﮕﺮ راحتی ﻣﻨﻔﯽ ﺑﺎﻓﯽ ﻣﻮﺿﻊ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ.
‫در ﺁن زﻣﺎن ﮐﻪ هیات ﺣﺎﮐﻤﻪ ﺳﺨﺖ ﻣﺘﺰﻟﺰل ﺑﻮد و همه  ﮔﻮﻧﻪ اﻣﺘﻴﺎز را ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﻧﻬﻀﺖ ملی ﻣﯽ ﺷﺪ ﮔﺮﻓﺖ، ‫اﻋﻼم ﮐﺮدن دو ﮐﻠﻤﻪ درﺑﺎرﻩء ﻗﺎﻧﻮن اساسی و ﺣﺰب ﺗﻮدﻩ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺴﺖ وﺿﻊ ﻧﻬﻀﺖ را از ﺟﻨﺒﻪء داﺧﻠﯽ و‫ﺧﺎرﺟﯽ مشخص و روﺷﻦ ﺳﺎزد. وﻟﯽ رهبران اﯾﻦ دو ﻣﻮﺿﻮع را ﻣﺴﮑﻮت ﮔﺬاردﻧﺪ ﺗﺎ ﺁن ﮐﻪ ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﺧﻮد  ‫ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﻣﺪاﻓﻊ ﻗﺎﻧﻮن اساسی و ﺳﻠﻄﻨﺖ ﻣﺸﺮوﻃﻪ ﮔﺸﺘﻨﺪ و ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﺗﻬﻤﺖ هاﺋﯽ ﮐﻪ از ﻃﺮف ﺳﺎزﻣﺎن ‫امنیت ﺑﻪ ﺁﻧﺎن زدﻩ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻣﺠﺒﻮر ﺷﺪﻧﺪ ﺑﺎرها ﺑﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺣﺰب ﺗﻮدﻩ و رادﯾﻮهای واﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺷﻮروﯼ اﻋﻼﻣﻴﻪ‫ﺑﺪههند. ﺣﺎل ﺁﻧﮑﻪ اﮔﺮ از اول وﺿﻊ را روﺷﻦ ﮐﺮدﻩ ﺑﻮدﻧﺪ ﻣﺠﺒﻮر ﺑﻪ ﭼﻨﻴﻦ دﻧﺒﺎﻟﻪ روﯼ هاﺋﯽ ﻧﻤﯽ ﺷﺪﻧﺪ. ﺑﻬﺮﺻﻮرت اﮔﺮ درﺳﺖ ﻋﻤﻞ ﺷﺪﻩ ﺑﻮد، ﻣﻤﮑﻦ ﺑﻮد ﺟﺒﻬﻪء ملی ﺑﻪ ﺟﺎﯼ دﮐﺘﺮ اﻣﻴﻨﯽ روﯼ ﮐﺎر ﺑﻴﺎﯾﺪ وﻟﯽ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﺸﺪ.
‫در دورﻩء ﺣﮑﻮﻣﺖ دﮐﺘﺮ اﻣﻴﻨﯽ ﻧﻴﺰ ﻓﺮﺻﺖ ﻧﻮع دﯾﮕﺮﯼ وﺟﻮد داﺷﺖ و ﻣﻴﺎن هیات ﺣﺎﮐﻤﻪ ﺷﮑﺎف اﻓﺘﺎدﻩ ﺑﻮد و ﺑﻪ ‫ﺁﺳﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﺪ ﭘﺲ از اﻣﻴﻨﯽ ﺣﮑﻮﻣﺖ ملی ﺗﺸﮑﻴﻞ داد، اﻣﺎ رهبران ﺟﺒﻬﻪ ملی ﺑﺎ اﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺎرﯼ های ﺣﻴﺮت اﻧﮕﻴﺰ ‫اﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ را ﻧﻴﺰ از دﺳﺖ دادﻧﺪ...» (ﻧﺎﻣﻪ ها، ﺻﺺ 77، 79).
بخشهایی از کتاب «دکتر محمّد مصدّق، آسیب‌شناسی یک شکست» نوشته علی میرفطرس


مطالب مرتبط:



۹ نظر:

  1. درود بر شما.. اینها با اونهمه ادعا و منم منم.. درست عین بـچه های دوساله قـهر کرده بودن.. انگار سرنوشت یک کشور اسباب بازیه که سرش قهر و لج راه انداخت.. شـرم بـرشون.. مخصوصن اونها که هنوز به حماقت خودشون اعتراف نکرده اند
    پاینده باشید

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. درسته واقعا جای تأسفه که اینطور با لج بازی در نهایت مملکت رو به باد دادند

      حذف
  2. درود به شرف رهبران جبهه ملی آنزمان که بدون تخطی از اصول پایه ای استقلال، آزادی و حاکمیت ملی، حاضر نشدند که ننگ همنشینی و سازش با کودتاچیان خائن ٢٨ مردادی را پذیرا شوند. مهمتر از حاضر نشدند که بخاطر خوش آیند ساواک آریامهری، بر علیه حزب توده موضع گیری کنند. حزب توده عکس برگردان رژیم آریامهری است. رژیم آریامهری خواهان فروختن کشور به غرب بود و حزب توده خواهان فروختن ان به شرق و از دیدی مردمی و ملی فرقی بین آنها وجود نداشت.جنگ بین ساواک آریامهری و حزب توده هم جنگ بین نوکران دو قدرت بزرگ جهانی بود که هیچ ارتباطی به منافع ملت ایران نداشت و از جبهه ملی به عنوان یک سازمان مردمی البته غیر از اینهم انتظار نمیرفت که مطابق منافع و نظرات استبداد وابسته آریامهری خود را وارد دسته بندیهایی نماید که هیچ ارتباطی به ملت ایران و منافعش نداشت.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اولا پس اینطور که شما میگید منافع حزبی برای رهبران جبهه ملی مهمتر بوده تا منافع ملی
      دوما جبهه به اصطلاح ملی برای رسیدن به اهدافش در سال 57 نه تنها با حزب توده متحد شد بلکه زیر عبای خمینی هم رفت پس بیخودی اینقدر شعارهای ضد توده ای نده

      حذف
    2. leant ber khomini leant ber mojahdin fedai todeh ke in heramzadeh in pedr e bozrg ve iran dost ra az ma gerftend

      حذف
  3. اینطور که معلوم است، شاه آشتی نمیخواسته. آشتی که قید و شرط ندارد. شاه زیر لوای آشتی ملی میخواسته صحنه سیاسی ایران را از وجود نیروهای مستقل خالی نموده و آنرا در قرق عوامل قدرتهای شرق و غرب نگاه دارد که به اسم مبارزه با شرق، هر ندای مخالفتی را سرکوب نماید. در واقع شاه انتظار داشته که جبهه ملی "تعیین تکلیف" کند. یا خود را در کنار حزب توده و کارگزاران شوروی بیابد و خود را خلع سلاح نماید، یا در جبهه نوکران غرب وارد شود که با کودتای ٢٨ مرداد برعلیه نخست وزیر ملی گرای ایران دکتر محمد مصدق، قدرت را بدست گرفته بودند. اتفاقا امتناع جبهه ملی برای وارد شدن در این بازی و تن دادن به تعیین تکلیف شاه، از معدود مواردی است که رهبران جبهه ملی تصمیم درستی اتخاذ نمودند.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اولا دو شرط ساده که جبهه ملی همیشه ادعای رعایتشونو داشت اینقدر قهر کردن و نق زدن نمیخواست
      دوما جبهه ملی مثل سال 32 در سال 57 هم با تودایها متحد شد پس معلوم میشه شاه اینها رو خوب میشناخته که این شرط رو گذاشته و چقدر هم خوب جبهه ملی با رد این شرط ماهیت واقعی خودشو نشون داده

      حذف
    2. آقای آریامهر
      راجع به "اولا" به اندازه کافی در بالا توضیح دادم که بیشتر از این توضیح را ضروری ندانسته و تنها تکرار مکررات میدانم.
      راجع به "دوما" لازم به یاداوری است که نه تنها توده ای ها بلکه تمام اقشار مردم در بیرون راندن رژیم کودتایی پهلوی و شاهان نوکر صفت ان سلسله بیگانه خواسته و بیگانه ساخته، با جبهه ملی و با یکدیگر همدست بودند. مگر انتظار داشتید که برای بیرون راندن نوکران بیگانه از کشور چه کار کنند؟ در هر کشوری که به نحوی مورد حمله بیگانگان قرار میگیرد، یا نوکران و دست نشاندگان قدرتهای خارجی مقدرات کشور را بدست میگیرند، تمامی اقشار مردم از بزرگ و کوچک و با هر عقیده ای با هم، همصدا و هم قسم میشوند. چرا ایران باید استنا باشد؟
      بطور کلی شاه مشروطه یک مقام سمبلیک است و در شرایطی نیست و واجد چنان اختیاراتی نیست که بخواهد برای نخست وزیر منتخب مردم شرط بگذارد. شاه میخواسته اتوریته دیکتاتور مابانه خود را بر مصدق دیکته کند و مصدق هم زیر بار نرفته است که کار بسیار خوبی هم کرد. هر چه باشد، مصدق که "امیر عباس هویدا" و "اسد الله علم" نبود که خود را نوکر خانه زاد شاه بدانند. مصدق نماینده واقعی ملت ایران بود.

      حذف
    3. seg shah as shoma olagh ha behter bod in ra man nemigoyem tarikh migoyed dorod ber khandan e ba sherfe pehlvi leant ber ma melte nemk neshnass rohe padesh shad ajeb melt e nemek neshnassi bodim

      حذف